*****یه لبخند ساده*****
1. وصیت نامه فوق العاده زیبای حسین پناهی! به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! دستگیره هنوزگرم بود رد پای خسته ات را روی برف شناختم کاش فقط میدانستم پشت در به من فکر میکردی یا او بقیه در ادامه مطلب چند تا عکس جالب دیدم ترکیب خلا قیت وطراحی گذاشتم شما هم ببینید واقعا جالبه بقیش تو ادامه مطلب خوردن هوا پام گیر کرد به بند کفشم خوردم هوا – رفتم بالاتر از پشت بام ها بالای شهر بالاتر از نوک درخت ها بالاتر از کوه ها اون بالاها که رنگ ها قاطی صداها می شه دیگه سرم گیج رفت دور وبرم را که نگاه کردم دلم آشوب شد وپایین آوردم (شل سیلور استاین) یه گلوله برفی برا خودم درست کردم خوشگل وحسابی گفتم به جای حیوون نگهش می دارم وشبها با خودم میبرم رختخواب. براش پیرجامه دوختم یه بالش هم براش درست کردم. دیشب گذاشت ورفت. صبح که بلند شدم دیدم جاتر است وگلوله برفی نیست. (شل سیلور استاین) دختر عموی نا قلا لباس ها را گذاشت توماشین رختشویی بعدش فکر کرد خودش هم یک حمام مجانی بکند توی لباسشویی/ حالا هی دارد می چرخد فیلیپ فولوپ شلپ شلوپ به نظر می آید تمیز شده ام زیاد سر حال نیست. (شل سیلور استاین) باران چشمانم را باز کردم ونگاهی به باران کردم باران ریخت رو سرم ورفت تو مغزم، حالا وقتی میخوابم تو رختخواب همه اش شلپ شلوپ باران تو کلمه یواش قدم برمی دارم آرام راه می رم رو دستام نمیتونم بالانس بزنم مبادا آب سر بره. ببخشید اگه پرتو پلا گفتم از وقتی که باران رفته تو سرم خیلی فرق کرده ام. (شل سیلور استاین) شبی خواب دیدم که پروانه ام واز گلی به گلی دیگر می پرم. بی خبر بودم از اینکه جوانگ زه ام. ناگه برخاستم وباز جوانگ زه شدم. ولی نمیدانستم که آیا من جوانگ زه ام که خواب دیدم پروانه شده بودم یا پروانه ام وخواب میبینم که جوانگ زه شده ام ؟ (آموزه های جوانگ زه) نیاز به پیروزی وقتی کمانگیر برای هیچ جایزه ای تیر افکند، مهارتش کامل است. اگر برای مدال برنجی تیر افکند، از پیش دست پاچه است. اگر برای مدال طلا تیر افکند، هوش از سرش پریده چشمانش نبیند یا دو تا بیند. مهارتش همان است. ولی جایزه در وجودش نفاق افکنده بیش تر در اندیشه ی پیروزی باشد نه تیر اندازی ونیاز به پیروزی توانش را ذلیل سازد (آموزه های جوانگ زه)
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد!
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم
ادامه مطلب
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |